قدرش را بدانیم...مدتی بود که دستم به قلم نمیرفت،نمیتوانستم،اذیت می شدم.
تا دوشب پیش که کتاب زندگی کربلایی کاظم را خواندم،بدجوری تحت تاثیر قرار گرفتم.
شب بود و سکوت همه جا را فرا گرفته بود،همین طور داشتم میخواندم و اتفاقاتش را در ذهنم تجسم میکردم که یک دفعه موهای بدنم سیخ شد.
خیلی عجیب بود!
اگر بخواهم داستان زندگی اش را بگویم طولانی می شود،اما دیگر میفهمم جواب این ها را:
-پاداش خوبی چیست؟
-پاداش این همه رعایت کردن ها چیست؟
گرفتم جوابش را،تقریبا خوب هم گرفتم...
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم.
خدایا میخواهم خوب باشم،تصمیم جدی دارم!
ای خدا...
هی...
ای کاش زودتر می فهمیدم ولی هنوز دیر نیست...
اصلا یادم نبود..
ببخشید حاجی اصلا کلا فراموشت کرده بودم.
یک نگاهی به ما بنداز،دعا کن برایم جدی میگویم.
وتجدید عهدی دوباره...
واین را هم گوش کنید(کوتاه ولی زیبا):
دریافت
و این هم صفحاتی رو که از این کتاب خوندم:
دانلود
حجم: 3.08 مگابایت
توضیحات: صفحاتی از کتاب داستان حافظ قرآن شدن کربلایی کاظم
